ناخدای عشق

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1391برچسب:عشق,د,ستی,دوست داشتن, اس ام اس عاشقانه,تیکه دار,نفرت,دوستی,love,بخت,عاشق,اس ام اس,ساعت 21:39 توسط غریبه| |

چرا!؟

اخر به کدامین گناه؟!

چه کردم که حسرت فقط شد همدمم؟!

از که پرسم سوالهایم!؟

خدا تو که دگر میشنوی!

تو که دگر ستم ها را میبینی!

تو را به خودت قسم میدهم که جوابش رو بده!

خدا همه گویند که جوانی!

ای کاش میشد که کمرتاخورده ام را ببینند!

دیگر چه توقع از یک جوان پیر خدا؟!

دلم را شکستند مثل سنگی که دل شیشه را شکست!

فقط صدایش را خودم شنیدم وبس



 

    در درگه عشق کنم از تو شکایت                                                 

                          گویم مراکشت دو چشمان سیاهت

درهرنگهت مستی صدجام شراب است                                        

                        چشمان تو میخانه دلهای خراب است 

 

 

m:n


 

چنین بامهربانی خواندنت چیست؟!

بدین بانامهربانی راندنت چیست؟!

بپرس از این دل دیوانه من

که ای بیچاره عاشق مانئنت چیست؟!!!!

 

m:n


 

سرت را که بلند میکنی نگاهت سو به اسمان می ساید

ومن این جا میان خاک نشسته ام

افسوس.

افسوس...

ای کاش همیشه سر به زیر بودی.

ای کاش.......

 

m:n

                            

                  

 


 

دل بکن ازمنو عشقم بزار             بزاردستامون جداشن

سهم من شبای تاریک                سهم تو فردای روشن

مجبورم درکل بگم که                  به تو هیچ حسی ندارم

آخه این دروغه اما                       دیگه چاره ی ندارم

تو بدون تااخر عمر                       ازدلم نمیری هرگز

نمی خواد که سخت بگیری        

                                       خیلی ساده...

                                                      خداحافظ...

 

m:n

 

                

نوشته شده در چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,عشق,دوستی,لاو,love,kiss,عاشق,حسرت,تنهای,دوست داشتن,باران عشق,باران,حافظ,شوخی,اس ام اس عاشقانه,مطلب عاشقانه,ساعت 1:52 توسط غریبه| |



نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس‏
دیدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس 

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم
گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم

گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى
گفتم: چگونه ‏اى؟ گفت: در بند بى‏خیالى

گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى
گفتا که: مى‏سرایم شعر سپید بارى‏

گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟  
گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز  
گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز

گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده
گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده

گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟
گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟
گفتا: خریده قسطى تلویزّیون به جایش‏

گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره‏
گفتا: شده پرستار یا منشى اداره

گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل  
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‏ها
گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا 

گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى  
گفتا: پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادى

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى
گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى

گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره‏

گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد
گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟

گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى
گفتا که: ادکلن شد در شیشه ‏هاى رنگى‏

گفتم: سراغ دارى میخانه‏اى حسابى
گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابى

 

m:n

نوشته شده در سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,عشق,دوستی,لاو,love,kiss,عاشق,حسرت,تنهای,دوست داشتن,باران عشق,باران,حافظ,شوخی,اس ام اس عاشقانه,مطلب عاشقانه,ساعت 15:28 توسط غریبه| |


خورشید پشت ابرها پنهان گشت

صدای غرش مهیبی اسمان را فرا گرفت

قطره های باران مانند دانه های مروارید زمین را می پوشاندند

باد،دست بردار نبود وباران را مشت مشت بر سروصورت رهگذران میزدومیخواست،

بارانی های انها را به یغما ببرد

رهگذری....

زیر لب این شعر را زمزمه میکد..........   


بازباران...

          باترانه...

 

m:n

 

نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,عشق,دوستی,لاو,love,kiss,عاشق,حسرت,تنهای,دوست داشتن,باران عشق,باران,ساعت 1:27 توسط غریبه| |

 

 

\

 




شريعتي: دنيا را بد ساخته اند... کسي را که دوست داري ، تو را دوست نمي دارد.

کسي که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمي داري .

 

اما کسي که تو دوستش داري و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئين هرگز به هم نمي رسند

 

و اين رنج است

 

 

زندگي يعني اين....

 


 m;n

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,عشق,دوستی,لاو,love,kiss,عاشق,حسرت,تنهای,دوست داشتن,ساعت 15:14 توسط غریبه| |

 

به سلامتی دختری که شب زیر بارون بدون چتر کنار خیابون ماشین مدل بالا جلو پاش ترمز کردو گفت برسونمت خانومی پشتش رو کردو زیر لب گفت انگشت کوچیکه عشقمم نمیشی!!

 

 m;n

نوشته شده در سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:بوسه,یار,شعر باحال,عشق,عاشقی ,دوست داشتن,رفاقت,دوستی,ساعت 3:38 توسط غریبه| |

بچه که بودیم بچه بودیم!  بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ دگر همان بچه هم نیستیم!  دلم برای لحظات پاک کودکانه ام تنگ است!!!!

 

بچه که بودیم بچه بودیم!

بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ دگر همان بچه هم نیستیم!

دلم برای لحظات پاک کودکانه ام تنگ است!!!!

 

 m;n

نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,عشق,دوستی,لاو,love,kiss,عاشق,حسرت,تنهای,دوست داشتن,باران عشق,باران,دکتر شریعتی,شریعتی,ساعت 4:18 توسط غریبه| |

خدا انقدر دورم زبرت که هیچ نخوانی مرا    

در خود گمشدمو هیچ میدانی مرا

میشود که باز بخوانی همچویاران مرا

بگوی بیا یارم این بلاهست ازمن تورا

منکه شکر بلاهای تو گویم که دانم چرا

میدهی بلا که دانم داری نظرهر لحظه مرا

بازمنه بی فکر ساه گذر خواهم کردبلارا

بلا که نگویم من گویمم لطف خدارا

 

 m;n

 

نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:بوسه,یار,شعر باحال,عشق,عاشقی ,دوست داشتن,رفاقت,دوستی,ساعت 3:58 توسط غریبه| |

        

 

به سلامتی اون گلی که وقتی ریشش جون گرفتو گل داد یادش بیاره که ریشش تو کدوم خاکه بوده!

 

 m;n

نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:بوسه,یار,شعر باحال,عشق,عاشقی ,دوست داشتن,رفاقت,دوستی,ساعت 2:0 توسط غریبه| |

 

من اگر میخندم به اجبار عکاس است                   وگرنه بدون تو من کجاوخنده کجا

 

 m;n

 


 

نوشته شده در جمعه 3 شهريور 1391برچسب:بوسه,یار,شعر باحال,عشق,عاشقی ,دوست داشتن,رفاقت,دوستی,ساعت 3:5 توسط غریبه| |

"مادر"

ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد..

.پشت خط مادرش بود.....

 پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟؟؟؟!!!

 

 مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار كردي.....

 

فقط خواستم بگويم تولدت مبارك پسرم.....

 

 پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد.....

 

صبح سراغ مادرش رفت.....

 

وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت.....

 

ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود

 

 

 m;n

 

نوشته شده در جمعه 3 شهريور 1391برچسب:بوسه,یار,شعر باحال,عشق,عاشقی ,دوست داشتن,مادر,ساعت 2:35 توسط غریبه| |

 

روزی دوتا رفیق بودن که یکیشون بخاطر کشتن ادمی فراری میشه ومیره خونه رفیقش!

بعد چند ماه خوردن وخوابیدن خونه رفیقش خبر میرسه که پروندت بسه شدش!

خوشحال از خونه رفیقش میره بیرونو روزی سر کوچه وایستاده بوده که دختری ناز و خوشگل از کوچه رد میشوده!

پسره با نگاهی مغرور به دختره بهش متلک میندازه!

یه نفر میاد میگه نامرد به ابجی رفیقت که چند ماه خونشون بودی متلک میندازی؟

پسره میره خونه رفیق که چند ماه اونجابوده و به رفیق که مشروب میخورده میگه:من خواهرت رو نشناختمو بهش متلک انداختم رفیقشم میگه:به سلامتی رفیقی که چند ماه خونمون بودشو خواهرم رونشناخته بودش!!! 

 

m:n

نوشته شده در جمعه 3 شهريور 1391برچسب:بوسه,یار,شعر باحال,عشق,عاشقی ,دوست داشتن,رفاقت,دوستی,ساعت 2:18 توسط غریبه| |

 

 

 

 

 

مثه اسفنج مثه مرجان مثه دریا میمونی...

 

انقدر عزیزی که همیشه تنها میمونی...

 

پشت چشم نازک نکن اینقد واسه پروانه هات...

 

آخرش از کاروان خوشیا جا میمونی...

 

پاسخ تو رو محاله کس دیگه بدونه...

 

حلتو من بلدم مثله معما میمونی...

 

چشم تو یه عالمه شعر قدیم و نو داره....

     مثه حافظ مثه سهراب مثه نیما میمونی....

 

 m;n

 


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 3 شهريور 1391برچسب:مریم,حیدر زاده,مریم حیدر زاده,عاشقانه,ناخدای عشق,دوستی,رفاقت,عاشقونه,ساعت 2:5 توسط غریبه| |

 

یادمه اولین روز گونه هامو تر کردید.....

 

وقتی دیدید دیوونم حرفامو باور کردید.....

 

خیالتون راحت شد که بی شما میمیرم؟؟؟

 

محبتو از ان روز کمتر و کمتر کردید.....

                                                            
شعری از مریم حیدر زاده

ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 3 شهريور 1391برچسب:مریم حیدر زاده,عشق, شعر,عاشقانه,دوستی ,دوست داشتن,عشق,عاشقی,ساعت 1:56 توسط غریبه| |

روزی ز لپ یار ربودم بوسی             گفت هم بی ادبی هم لوسی

                  گفتم گناهم چیست که کردم بوسی

                  گفت لب رو ول کردیو لپ را میبوسی

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:بوسه,یار,شعر باحال,عشق,عاشقی ,دوست داشتن,ساعت 3:4 توسط غریبه| |

سلام میکنم به همه عزیزام به خصوص اون عاشقای دلپاک!بچه ها من عاشقم مثل خیلیلا!ترس دارم که به عشقم نرسم به خاطر خیلی چیزا!چند ماه هستش که رابطه داریم.میدونم اونم دوست داره و دلش خیلی پاکه برام دعا کنید که روزی بتونم دستش رو بگیرموتو خیابون با خیال راحت زیر بارون قدم بزنم

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:عشق, عاشقی,نا خدای عشق, دوستی,,ساعت 2:58 توسط غریبه| |

باز باران با ترانه                 ولی ترانه در خانه

عاشقو پریشان                 در کنار یاد یاران

یارانی که در زیرباران          دست در دست انان

             ترانه گوش میکرد صدای باران

          حالا یاران رفنتدو ترانه ماندو باران

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:باران,عاشقانه,ترانه,عشق,دوست داشتن,عاشق,ساعت 2:49 توسط غریبه| |

روزی پادشاه یونان به کورش کبیر گفت شما برای ثروت میجنگیدو مابرای شرف

کورش درجوابش گفت:هرکس به خاطر نداشته هایش میجنگد

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:کورش کبیر,کورش,شرف ایرانیان,عشق,شعر,ایران,ساعت 2:32 توسط غریبه| |

همه رفتد!من ماندمو غم!!اشک هایم برای رفتنشان ماننداشک ابرمیریخت،راهی جز خیس کردن گونه هایم نداشتم!منو غم نشستیم پای حرف های دلمان.او گفتومن گفتم.من به او گفتم برو گفت با خندی نرم: که مانند خنده تنهایت گذارم؟!باروی پریشان ونگران وتابناک گفتم:ملالی نیست تنهاتر از تنهای میشوم.باز هم خندیدو گفت برای من هم ملالی نیست یار دیگری میشوم!او رفتوارام زیر لب میگفتم با وفاترین یار هایم تنهایم گذاشتن دگر از غم چه توقع!!!

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:غم,عشق,تنهای,اشک,یار,تنهاترین,شعر,عاشقانه,ساعت 2:19 توسط غریبه| |


Power By: LoxBlog.Com